هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

من هورادم

سیزده به در

سلام به همه دوستان و مهربانانی که به وبلاگ من سر می زنند. یک روز صبح زودتر از همیشه مامان بابا من را بیدار کردند و لباس پوشیدیم و سوار ماشین شدیم بعد رفتیم یک جایی که کنار رودخانه بود و کلی درخت داشت تازه فهمیدم که آمدیم پیک نیک اما بهش می گفتند ۱۳ به در خلاصه مامان سبزه عید را هم آورده بود که با بابا آن را به رودخانه دادند منهم دست کردم توش و حسابی کندمش و بهمش ریختم بهم گفتندعلف گره بزنم من که نفهمیدم گره چیه ولی حسابی به همش ریختم هوا خیلی خوب بود و من انجا کلی آنجا با مامان جون بابا جون و عمه و عمو ودختر دایی دنیا بازی کردم تازه یکی از فامیل های دیگه هم آمده بودند که ۲تا دختر داشتند و با من بازی می کردند . خلاصه خیلی خوش گذشت ج...
16 فروردين 1390

سال جدید

  سلام سال جدید و عید چه چیز با مزه ای است شب مامان بابا حمامم کردند و لباس نو تنم کردند و من را خواباندند گفتند تو کوچولو هستی نمی خواهد موقع سال تحویل بیدار شی صبح که بیدار شدم دیدم مامان روی میز یک عالمه چیزهای خوشکل گذاشته و بهش می گن سفره هفت سین من با سفره عکس گرفتم و یک چیزهایی هم به عنوان عیدی گرفتم که خوردنی نبود چون هر چی کردم تو دهنم مزه نمی داد خلاصه من کلی با سبزه و گلهای روی میز بازی کردم بعد رفتم خانه مامان جون باباجون آنجا همه مرا بوسیدند و همه خوشحال بودند و کلی هم از مامان جون و بابا جون و عمه و عمو عیدی گرفتم ظهر مامان جون سبزی پلو با ماهی درست کرده بودند اما من سوپ ماهیچه خوردم قرار شد وقتی من بزرگتر ش...
11 فروردين 1390

رانندگی

  این بابا هم عجب کارهای جالبی می کنه وقتی می خواهیم برویم جایی ماسوار ماشین می شیم و بابا رانندگی میکنه من هم رانندگی دوست دارم و کمکش می کنم ...
10 فروردين 1390

اولین پیک نیک

    توی سال جدید و تعطیلات یک روز همه تصمیم گرفتند بریم پیک نیت خلاصه سوار ماشین شدیم و رفتیم یک جایی پراز درخت و یک عالمه آب هم بود که مامان می گفت رودخانه است خلاصه هوا خیلی تمیز و خوب بود ولی خیلی سرد بود مامان یک عالمه لباس تن من کرده بود من اصلا تکان نمی تونستم بخورم حتی دست و پام را نمی تونستم خم کنم کلی نق زدم .بابا جون و بابا و عمو آتش درست کردند و ما آنجا نهار خوردیم بعد هم آمدیم خانه این بود اولین پیک نیک من ...
9 فروردين 1390

هفت سین

  سبزه: تولد دوباره ، حيات نو و سبز بودن سمنو: ثروت و فراواني و وفور سنجد: عشق سير: دارو و درمان و بعنوان ماده اي گندزاد مي باشد سيب: زيبايي و سلامت سنبل: آمدن بهار و نشان دهنده زيبائي سکه زرد : ثروت سماق: رنگ طلوع آفتاب سرکه قرمز : سن و صبر و عقل ...
8 فروردين 1390

سال نو مبارک

سلام سال نو به همه مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشید در این سال جدید می خواهم عید را به همه فامیل و عزیزان و همه کسانی که وبلاگ من را می بینند تبریک بگم و از همه کسانی که برام پیام گذاشتند تشکر کنم من همتون را دوست دارم. مامان جون ، باباجون ، عمو، عمه ، و مامان و بابا جون شیرازی و دایی حامد، دایی سعید دایی وحید ، شمیم جان ، خاله مژده و ... همه کسانی که برام پیام گذاشتند و وبلاگم را دیدند و عمو وحید و حسین و سارا جان و عمو محمد در آمریکا و خاله راحله و عمو ها و خاله ها و همه دوستان و فامیل و ... سال نو همه مبارک باشه  ...
2 فروردين 1390

چهارشنبه سوری

سلام دیشب صداهای زیادی می آمد که من اول نفهمیدم چیه بعد مامان جون من را پشت پنجره برد و دیدم بچه های همسایه توی کوچه جمع شدند و آتش بازی می کنند و یک کارهایی می کنند که کلی صدا بلند می شه بعد فهمیدم از چیزی به نام ترقه و فشفشه استفاده می کنند که ترقه های ترسناک ولی فشفشه ها خیلی خوشکل بودند البته من همه را از پشت پنجره دیدم و مانرفتیم . چون می گن خطرناکه و صدای بلند برای گوش نی نی ها خوب نیست الان دیگه صبح شده اما هنوز صدای ترقه می یاد البته ۱ هفته است این صدا می یاد منکه نفهمیدم این شب چهارشنبه سوری است یا هفته حتماً وقتی بزرگ شدم می فهمم.   ...
2 فروردين 1390

حاجی فیروز

حاجی فیروز یا حاجی پیروز منادی سنتی نوروز است که در روزهای نزدیک به نوروز در کوچه‌ها و خیابان‌های ایران ظاهر می‌شود. حاجی فیروز مردی است با چهره سیاه کرده و لباسی به رنگ قرمز همراه با کلاه دوکی شکل قرمز، دایره و دنبکی به دست می‌گیرد، به خیابان می‌آید و به رقص و شیرین‌کاری و خواندن شعرهای ضربی به رقص می‌پردازد. مردم از هر سنی دور او جمع می‌شوند و همراه با او شادی می‌کنند . شعرهای حاجی فیروز حاجی فیروزه، سالی یه روزه، همه می‌دونن، منم می‌دونم، عید نوروزه. ارباب خودم سامالا علیکم، ارباب خودم سر تو بالا کن، ارباب خودم منو ...
2 فروردين 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من هورادم می باشد