هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

من هورادم

سفر نوروزی 92 (3)

عسلویه من و مامان و بابا همراه باب خاله شهرزاد و عمو رضا و دوستام  ترنم جان و آقا شهریار رفتیم عسلویه پیش عمو شناسا و خاله پگاه خلاصه 2 روز هم آنجا بودیم طبیعت بکر و زیبایی دارد دایی ما را به خلیج نای بند برد که جنگل روی آب داشت و پرنده های خیلی زیبا و ما قایق سواری کردیم و خیلی خوب بود بعد برگشتیم شیراز و بعد از دو روز دوباره برگشتیم کرج . مدتی که شیراز بودیم خیلی کم بود و ما خیلی از دوستان و فامیل را ندیدیم  انشالله دفعه بعد  اما خیلی خوش گذشت ما 11 فرورودین برگشتیم خانه من دلم برای مامان میترا و بابا حسین و عمه آرزو و عمو حسام خیلی تنگ شده بود خیلی خوشحال شدم دوباره دیدمشان. توی را هم خیلی گرم بود و اتوبان به خاطر پایا...
30 فروردين 1392

سفر نوروزی 92 (1)

با سلام به همه مهربانها راستش برای نوروز امسال من و بابا و مامان تصمیم گرفتیم از 26 اسفند سفرمان را شروع کنیم  خلاصه با ماشین خودمان از کرج راه افتادیم و اول رفتیم  اصفهان صبح راه افتادیم و ظهر رسیدیم  جاده یک کم شلوغ بود و هوا هم گرم بود توی راه بستنی خوردیم و من کلی آوازخوندم اما این کمربند ماشین بد چیزی است می چسبد به شکم من و من حسابی گرمم شد توی اصفهان 2 روز ماندیم و با مامان و بابا کلی گشتیم گز خریدیم  جاهای دیدنی دیدیم . 33 پل را دیدیم ک متاسفانه زاینده رود خشک شده بود عمارت 40 ستون را هم دیدیم درشکه هم سوار شدیم و کلی هم عکس گرفتیم تازه بریونی هم خوردیم  توی هتل هم برای اولین بار با  بابایی رف...
27 فروردين 1392

سفر نوروزی 92 (2)

بعد از اصفهان رفتیم شیراز پیش خانواده مامان  کلی همه از دیدن ما خوشحال شدند  من با  بابا طاهر و مامان صدیقه بازی می کردم  دایی حامد هم همش می خواست  من را بخوره من جیغ می زدم و قایم می شدم گاهی هم می رفتم با بالش به دایی حمله می کردم و خلاصه  کلی چسبید سال تحویل هم آنجا بودیم عید دیدنی رفتیم  حافظیه و سعدی و چند جای قشنگ دیگه هم رفتیم و من کلی دوست پیدا کردم  برای چهارشنبه سوری هم رفتیم پیش دایی آرش و دوستم دینا من کلی از روی آتیش پریدم  و ترقه بازی کردیم و بالن خوشکل  هوا کردیم .   عکسهای شیراز          ...
27 فروردين 1392

سفر کیش

با سلام به همه مهربانان ماه گذشته من همراه با مامان و بابا رفتیم کیش جای همگی خالی هوا بسیار خوب و تمیز بود و به من خیلی خوش گذشت در ابتدای سفر من از سوار شدن در هواپیما بسیار هیجان داشتم و در هواپیما در مورد هواپیما ، آسمان، موشک و سقوط حرف می زدم در کیش هم رفتیم دریا من ماسه بازی کردم و آب بازی. پارک دلفین ها و پرندگان هم  رفتیم اما من از حیوانات می ترسیدم. چیزی که من خیلی دوست داشتم دوچرخه سواری بود با مامان و بابا می رفتیم دوچرخه سواری بابایی یک سه چرخه سبد دار می گرفت من می نشستم توی سبد و کیف  می کردم و تا بابا می ایستاد می گفتم : برو برو یکی از دوستای بابا هم با خانواده با ما همسفر بودند من با پسرشان دوستای خوب...
5 بهمن 1391

ییلاق ماسال

با سلام به همه مهربانهایی که به من سر می زنند هفته قبل از تولدم یعنی 23 ، 24 و 25 مرداد ما با مامان و بابا رفتیم شمال جای همگی خالی خیلی زیبا بود و خیلی هم خوش گذشت ما از فومن گذشتیم و وارد شهری به نام ماسال شدیم که سبز و زیبا بود بعد به طرف کوه و به طرف ییلاقات ماسال رفتیم که جاده ای بسیار زیبا داشت و طبیعت آن واقعا بکر و دیدینی بود در آنجا در یک هتل رستوران کوچک که یک کلبه جنگلی چوبی بود اتاق گرفتیم و 2 شب انجا ماندیم هوا بسیار عالی بود و ما شبها با پتو می خوابیدیم مردم بسیار مهمان نوازی داشت و ما در رستوران آنجا غذاهای خوشمزه می خوردیم و روزها    می رفتیم در طبیعت می گشتیم من در آنجا دوستی پیدا کرده بودم  به اسم&n...
7 شهريور 1391

سفرنامه تصویری شیراز 1

سلام من در چند پست عکسهای شیرازم را براتون می گذارم تا شما مهربانها هم عکسهایم را ببینید موضوع عکسهای اول باغ ارم است باغی زیبا در شیراز که من با دوتا مامان جون ها و دو تا بابا جون ها و مامان بابای خودم و چندتا از فامیلها رفتم جای همه خالی بود. ...
10 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من هورادم می باشد