اولین عروسی
توی این مسافرت من به اولین عروسی عمرم رفتم
خیلی خوش گذشت دوستهای جدید پیدا کردم ولی شلوغ بود و همه سرو صدا می کردند یک صدایی هم در می آوردند به نام کل که من اولین بار که شنیدم ترسیدم و گریه کرد عروس و داماد خیلی زیبا و مهربان بودند و با من رقصیدند .من سر میز توی کالسکه نشسته بودم و به همه نگاه می کردم عروس خانم به من نقل داد و من با دختر های دختر عمو آرزو دوست شدم و عکس گرفتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی