هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

من هورادم

مامان صدیقه آمده

سلام به همه مهربانها من پنج شنبه صبح من و بابا و مامان با هم صبح زود رفتیم فرودگاه من تمام طول راه را خوابیدم وقتی رسیدیم بیدار شدم مامان صدیقه به یک مسافرت طولانی رفته بود و 7 ماهه که ما را ندیده بود همه ما خیلی دلمان  برایش تنگ شده بود وقتی آمد مامان و بابا خیلی ذوق کردند مامان صدیقه هم خیلی خوشحال بود و گریه می کرد وقتی خواست من را در آغوش بگیره من نرفتم و به مامانم چسبیدم که خیلی دل مامان صدیق گرفت و گریه کرد خلاصه بابا بهش دلداری داد و همه آمدیم خانه مامان صدیقه برایم یک عالمه چیزهای خوشکل آورده و کلی هم با من بازی کرد به طوری که همان روز اول  باهش دوست شدم و وقتی می رفت دنبالش می گشتم و گریه می کردم مامان صدیقه...
19 تير 1390

تجربیات جدید

سلام به همه مهربانها این هفته من چندتا تجربه جدید داشتم که براتون می گم  1- من دیگه از یخ نمی ترسم قبلا به یخ که دست میزدم گریه     می کردم اما حالا با یخ بازی می کنم و آنقدر لیسش می زنم تا تمام بشه 2- دیگه با سر از مبل پایین نمی یام و یاد گرفتم بچرخم و با پا از بلندی بیام پایین ٣- دست زدن یاد گرفتم قبلا دست می زدم ولی به این خوبی نمی شد دیروز از صبح تا ظهر برای مامانم دست زدم و مامانی ذوق کرد 4-  امروز دندان جدید دراوردم امروز صبح دندان بالام درآمد و الان 3تا دندون دارم 2 تا پایین یکی بالا بعدا براتون عکس می گذارم. بای بای   ...
14 تير 1390

صدای خنده آقا هوراد در انتهای 9 ماهگی

با سلام به همه مهربانهایی که به ما سر میزنند ببخشید که چند روزه ما نیستیم یک کم گرفتار بودیم از دوستانی که احوال من را پرسیدند ممنونم ما خوبیم ممنون مهربانها. این صدای خنده من است وقتی که با بابایی بازی می کنم آخه باباجون و من پایه ایم و حسابی با هم بازی می کنیم و حسابی خوش می گذرد و من می خندم جای همه نی نی ها خالی خیلی خوش می گذره.     ...
10 تير 1390

من 10 ماهه شدم

سلام به همه مهربانها                باید بگم من دیروز 10 ماهه شدم و دارم روز به روز بزرگتر می شم دیروز رفتم پیش خانم دکتر از رشدم خیلی راضی بود و گفت من حالم خوبه در ضمن اجازه داد مامان غذاهای انگشتی مثل کوکو و کتلت برام درست کنه و بگذاره خودم بخورم بعد هم گفت بگذارید خودش با لثه می جوه و می خوره خلاصه ما بزرگ شدیم و کوکو و کتلت خور شدیم .   10 ماهگیم مبارک باشه     ...
1 تير 1390

اولین کوتاهی مو

سلام به همه مهربانها یک خبر جدید من یک تجربه جدید داشتم روز پدر بعد از این که من هدیه بابایی را بهش دادم بابایی کلی من را بوسید بعد بابایی من را برد حمام و موهایم را کوتاه کرد آخه موهایم خیلی بلند شده بود به خصوص روی گوشهایم و پشت گردنم وقتی عرق می کردم خیلی بد بود بابایی  موهایم را کوتاه کرد الان دیگه راحت شدم راحت و خوش تیپ . خیلی با مزه بود من همش تکون می خوردم و می خواستم قیچی و شانه را بگیرم که موفق نشدم ولی به جایش خوش تیپ شدم دست بابایی درد نکنه این اولین اصلاح مردانه من بود .   ...
29 خرداد 1390

بابایی روزت مبارک

سلام به بابا جونم و همه باباهای مهربون   : امروز روز باباها است این روز را به همه باباهای مهربون تبریک می گم   بابا تو مرا به بلند شدن راه رفتن و دویدن تشویق می کنی ممنون،بابا ممنون که با من ملحفه بازی می کنی و مرا می خندانی ممنون که  با من بازی می کنی ممنون که چیزهای خوشکل برام می خری و ممنون که با همه وجودت به من عشق می دهی من دوست دارم تو قهرمان منی بگذار با زبون خودم بگم بابابابابابابابابابابابابابابابا آخه من این طوری بابا می گم   بابا حسین روزت مبارک من خیلی دوست دارم ممنون که با من بازی می کنی و من را سرحال میاری arrow, valentine, love, fly, hover, lovestruck" wi...
26 خرداد 1390

خوابیدن من

سلام به همه مهربانهایی که به من سر می زنند امروز می خواهم یک عکس از خوابیدنم را براتون بگذارم باید بگم که من روی شکم می خوابم و همیشه در خواب می خندم آخه خوابهای خوب می بینم می دونستید فرشته هایی که از بچه ها مراقبت می کنند همیشه به خواب آنهامیان ؟ ...
23 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من هورادم می باشد