کارت سوخت
سلام به همه مهربانها
چند روز پیش من از خواب که بلند شدم رفتم سر کیف مامانم آخه من بازی با کیف مامان را خیلی دوست دارم چون همیشه چیزهای مختلفی در آن پیدا می شه خلاصه رفتم سر کیف مامان و مدارک ماشین را برداشتم داشتم بازی می کردم که مامانی آمد و مدارک را از من گرفت بعد از صبحانه مامان رفت مدارک را چک کرد و متوجه شد کارت سوخت نیست این اتفاق ساعت 9 صبح افتاد آن روز تا ساعت 5/4 بعد از ظهر مامانی داشت دنبال کارت سوخت می گشت تمام خانه را گشت و پیدا نکرد خیلی کلافه شده بود دید من دارم با سی دی های بابا بازی می کنم آمد از من بگیره دید کارت سوخت توی کشوی سی دی ها زیر میز تلویزیون است آخه من سی دی هم خیلی دوست دارم و با آنها بازی می کنم و تمام سی دی های خانه را خراب می کنم البته من که بازی می کنم مامان می گه خراب می کنی .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی