هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

من هورادم

سرزمین لبخند ها

1389/12/21 12:32
نویسنده : مامان و بابا
647 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از اینکه مامان و بابا وسائل را جمع کردند رفتیم یک جایی به نام فرودگاه و سوار یک چیزی شدیم به اسم هواپیما من که نفهمیدم چی شد فقط دیدم همه چندین ساعت نشستن و تکان نمی خورن منکه شیرم را خوردم و خوابیدم وقتی بیدار شدم یک جایی بودیم که بهش می گن کشور لبخندها ((تایلند))همه خیلی مهربان بودند و بچه ها را دوست داشتند حتی نگذاشتند ما در صف وایسیم و من و مامان بابا را از در ویژه بردند که مخصوص بچه دارها بود خلاصه من پارتی مامان بابام شدم .

آنجا هوا خیلی گرم بود و من همش لباس تابستانه می پوشیدم ، جاهای زیادی رفتیم معبد ، دریا ، بازار ، جنگل ، باغ وحش و من کلی چیزهای جدید دیدم هرجا می رفتیم من با همه عکس می گرفتم و خوش می گذشت اینجا همه بچه ها را دوست دارند.

بعد از یک هفته دوباره سوار هواپیما شدیم و من دوباره مجبورم لباس زمستانی بپوشم الان هم خانه هستم مامان میگه باید برای سال جدید آماده بشیم باید ببینم سال جدید چیه وقتی فهمیدم بهتون می گم

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

sara
22 اسفند 89 4:24
salam hurad jan : khubi azizam...shoma pesareh besyar khoshmazeyi hasti..delam mikhast alan pishet boodamo koli miboosidamet.aksat kheili ghashangan,mibinam ke behet kheili khosh gozashteh...kheili kheili doost dashtam az nazdik bebinamet,vali chikar konim ke sharayet maharo az ham door kardeh..vali eshkal nadareh ma delamoon be ham kheili nazdikeh,va hamisheh be fekretoonam...doosetoon daram va be omideh didareh kheili zood
هدا مامان ستاره
22 اسفند 89 11:24
هورادخان رسیدن یخیر آقا! خوش گذشت؟ به مامانی چی خوش گذشت؟ راستی مرسی که به ستاره سر زدی . می بوسمت عزیزم . ایشاله عید شیراز ببینمت
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من هورادم می باشد