هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

من هورادم

آخ

1389/12/3 13:32
نویسنده : مامان و بابا
658 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه

نمی دونید چی شد؟ الان براتون می گم

روز ۱شنبه مامان صبح منو بیدار کرد با مامان جون رفتیم ۱ جایی پر از نی نی خیلی خوب بود من کلی نی نی دیدم ۲ تا شون عین هم بودند مامانی می گفت ۲ قولو هستند نمی دونم چرا بعضی ها گریه می کنند اینجا که خوبه بعد بامامان رفتیم توی ۱ اتاق پر از خانم لباس سفید منو گذاشتن روی تخت مامان دستم را گرفته بود و می خندید فکر کردم داریم بازی می کنیم که ۱ چیز تیز رفت توی پام بعد تا آمدم گریه کنم رفت توی پای دیگم و ۱ قطره تلخ هم بهم دادن من گریه کردم مامان آوردم خانه و من خوابیدم خیلی درد داشت.

الان ۲ روزه که تب دارم و بی حوصله هستم نمی دونم چرا اینجوری  کردند اما مامان می گه برای سلامتی خوبه این بزرگها چه کار می کنند ؟ آدم را مریض می کنند تا مریض نشه حرف مارو هم که نمی فهمن بزار حرف زدن یاد بگیرم......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان قندعسل
3 اسفند 89 16:42
سلام هوراد جونم ...اشال نداره منم چندروزه دیگه باید برم سولاخ سولاخ شم
مریم
4 اسفند 89 5:53
سلام آقا هوراد خیلی درد داشت خاله جون اشکال نداره این باید میزدی بزرگ میشی یادت میره خوشحال میشم یه سری به ما هم بزنید هورادجونم بوسسسسسسسس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من هورادم می باشد