خاطرات
تصمیم گرفتم کمی از خاطراتم براتون بگم
من توی بیمارستان صارم به دنیا آمدم وقتی آمدم همه جا تار بود اما آرام آرام بهتر شد من الان با مامان بابام زندگی می کنم اما مامانی و بابایی و عمه و عموم هم توی آپارتمان ما هستند و من هر روز با آنها بازی می کنم و با همیم ولی مامانی و بابایی دیگم و دائیم شیراز هستند.
من الان ۲ تا دندان دارم فک پایین که خیلی تیز هستن
نمی دونم چرا بعضی وقتها وقتی شیر می خورم مامانم جیغ می زنه اما فکر کنم به دندونم ربط داشته باشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی