چالشهای 2 سالگی
سلام به همه مهربانها
من یک مدت نبودم اما الان که برگشتم جریانات این مدت رابراتون تعریف می کنم.
این دو سالگی هم عجب دردسری شده برای ما یک جشن گرفتیم و کلی ذوق کردیم اما بعدش شیر را از من گرفتند . از 2 روز بعد دیگه توی اتاقم تنها می خوابم . یعنی قبلا من پیش مامان بابا می خوابیدم وقتی خوابم می برد مامان من را بغل می کرد و می گذاشت توی تختم یا پیشم میماند تا خوابم ببره اما از دو روز بعد از تولد من را می گذارد توی تخت با من حرف میزنه و لالایی می گه بعضی شبها هم کتاب می خوانیم بعد پتو را می کشه رویم شب بخیر می گه. چراغها را خاموش می کنه و می ره می خوابه من هم توی تختم خرسی را می گیرم توی بغلم و آنقدر می خندم و بازی می کنم تا خوابم ببره . نمی دونم دیگه این دوسالگی چه چالش دیگه ای داره شما می دانید؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی