سلامی دوباره
سلام به همه مهربانهایی که به من سر می زنند مدتی است نبودم دیگه خیلی گرفتار بودم و الان آمدم براتون حرف بزنم راستش من حساب دَدَری شدم و همش می روم پارک و گردش هر روز یک کار جدید انجام می دهم که باعث تعجب و خنده می شه دیروز رفتم یک حلقه جا کلید پیدا کردم و توی انگشت مامانم کردم مامان هم می خندید بوسم می کرد و تا شب دستش بود فکر کنم خیلی خوشش آمد از انگشترهای خودش بیشتر. ...