هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه سن داره

من هورادم

ییلاق ماسال

با سلام به همه مهربانهایی که به من سر می زنند هفته قبل از تولدم یعنی 23 ، 24 و 25 مرداد ما با مامان و بابا رفتیم شمال جای همگی خالی خیلی زیبا بود و خیلی هم خوش گذشت ما از فومن گذشتیم و وارد شهری به نام ماسال شدیم که سبز و زیبا بود بعد به طرف کوه و به طرف ییلاقات ماسال رفتیم که جاده ای بسیار زیبا داشت و طبیعت آن واقعا بکر و دیدینی بود در آنجا در یک هتل رستوران کوچک که یک کلبه جنگلی چوبی بود اتاق گرفتیم و 2 شب انجا ماندیم هوا بسیار عالی بود و ما شبها با پتو می خوابیدیم مردم بسیار مهمان نوازی داشت و ما در رستوران آنجا غذاهای خوشمزه می خوردیم و روزها    می رفتیم در طبیعت می گشتیم من در آنجا دوستی پیدا کرده بودم  به اسم&n...
7 شهريور 1391

تولدم مبارک

سلام به همه مهربانهایی که به من سر می زنند. من امروز 2 ساله شدم یعنی 2 سالم تمام شد من 31 مرداد ساعت 50/8  شب توی بیمارستان صارم به دنیا آمدم نمی دونم چرا روز شمار وبلاگم ١روز کم نشان می دهد اما امروز تولد من است. ...
31 مرداد 1391

سفرنامه تصویری شیراز 1

سلام من در چند پست عکسهای شیرازم را براتون می گذارم تا شما مهربانها هم عکسهایم را ببینید موضوع عکسهای اول باغ ارم است باغی زیبا در شیراز که من با دوتا مامان جون ها و دو تا بابا جون ها و مامان بابای خودم و چندتا از فامیلها رفتم جای همه خالی بود. ...
10 مرداد 1391

پارک

سلام به همه مهربانها من این روزها خیلی خوشمزه شدم  اگر دلم بخواهد مامان بغلم کنه می روم پیش مامان و دستهایش را دور کمرم محکم می کنم و خودم را در بغلش جا می کنم یا دستش را می کشم روی صورتم می گم ناز ناز مامان هم با ذوق بغلم می کنه و کلی می بوستم تازه کلمه های زیادی هم بلدم یک سری را که نوشنم سری دوم: آسانسور : آسان میمون : مانکی خَی : یخ خُ : خداحافط خَ : خیار: عَو بغل :بَبَل عمو ماه ماشین سامسونگ ال جی  شام بیا تو ماهی آب دایی عمه آب با دوستهای مامان رفته بودیم پارک خاله مریم یک دختر ناز به اسم آوا داره که دوست من شده این هم عکسهای پارک: ...
2 مرداد 1391

پارک

سلام به همه مهربانها من یک مدت نبودم راستش 17 روز رفتم شیراز پیش ماماجون بابا جون و خیلی خوش گذشت بعد هم مامانی کار داشت و نرسید عکسهای من را بگذارد توی این مدت من کلی بزرگ شدم و حرف می زنم البته کمی لهجه دارم و بعضی از کلمات را هم درست نمی گم اما خیلی خوب حرف      می زنم و همه می خندند و خوشحال می شن وقتی من صحبت می کنم  مامان : مامان شی شی بابا: بابا ساسان البته اسم بابام ساسان نیست بستنی : بستن بشین: بشی بشین پیشم: بش پیش بریم : بر کارتون: گوبه گربه : پیشی سگ بره : به به و .... کلی حرفهای دیگه امروز عکسهای قبل از شیراز رفتن را می گذارم که رفته بودم به ترتی...
25 تير 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من هورادم می باشد